نظریههای کینزی
نظریههای کینزی به مجموعهای از ایدهها و اصول اقتصادی اشاره دارند که توسط جان مینارد کینز در اوایل قرن بیستم توسعه یافتند. این نظریهها بر اهمیت تقاضای کل در تعیین سطح تولید و اشتغال تأکید دارند و معتقدند که دولتها باید در زمان رکود اقتصادی با افزایش هزینهها و سرمایهگذاریها به تحریک اقتصاد بپردازند.
کینز بر این باور بود که بازارها همیشه به طور خودکار به تعادل نمیرسند و ممکن است به مدت طولانی در وضعیت بیکاری و رکود باقی بمانند. بنابراین، مداخلات دولتی و سیاستهای مالی فعال میتوانند به بهبود وضعیت اقتصادی کمک کنند و از بحرانهای اقتصادی جلوگیری نمایند.